سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۹۰۱

۱

سحر زان شمع باشد تاب خورده

که او شب باده در مهتاب خورده

۲

دلم بی نغمه ذوق از می ندارد

گل ما آب از دولاب خورده

۳

بود پرورده ی سرگشتگی دل

چو گوهر آب از گرداب خورده

۴

ازان زاهد ندارد ذوق گلشن

که دایم باده در محراب خورده

۵

ز بی تابی گل این باغ گویی

که آب از شبنم سیماب خورده

۶

مخورمی چون تراغم در کمین است

گران خیز است صید آب خورده

۷

سلیم از می دلم خرم نگردد

چه داند باده را، خوناب خورده

تصاویر و صوت

نظرات