سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۹۱۹

۱

من کیستم، آشفته تر از طره ی آهی

چون داغ، جگرسوخته ی خانه سیاهی

۲

تا چند سراسیمه به بوی گل وصلت

چون آب دوم در رگ هر شاخ گیاهی

۳

هر مو ز خم کاکلش آشوب دل ماست

صد فتنه ندیده ست کسی بر سر ماهی

۴

سلک گهر راز کند عشق سبکدست

چون بافته شد تار نگاهی به نگاهی

۵

در هند، دریغا که نشد جذبه ی شوقم

چون برق، کمندافکن آهوی سیاهی

۶

رحمی، که به این حسن و لطافت نتوان کرد

چون صورت چین از تو قناعت به نگاهی

۷

عیب است که بینند بجز روی دل از ما

چون از نمد آینه داریم کلاهی

۸

در دعوی دل چیست سلیم این همه فریاد

منکر شده آن زلف و ترا نیست گواهی

تصاویر و صوت

نظرات