
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۹۳۰
۱
نه ذوق باغ به دل، نه هوای پروازی
قفس کجاست که دارم به خاطر، اندازی
۲
به باغ می شنوم از درای غنچه صدا
ز بس که گوش به زنگم به راه شهبازی
۳
سفال، دم ز نوا چون زند در آن مجلس؟
که چون پیالهٔ چینی بود خوش آوازی
۴
نمانده بیتو به آهنگ، نالهٔ مستان
که خارج است، نباشد چو تاری از سازی
۵
سلیم، چند توان ساختن به نغمهٔ خویش
فغان که سوخت مرا حسرت هم آوازی
نظرات