
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۹۳۷
۱
به روی جوهر ذاتی چه پرده می پوشی
چو هست حرف بلندت، مگو به سر گوشی
۲
زبان خویش نگه دار و پادشاهی کن
که نیست خاتم جم، غیر مهر خاموشی
۳
به این لباس کسی کآشناست می داند
که پوششی نبود بهتر از خطاپوشی
۴
صبا به سوی چمن رو، دعای ما برسان
بگو، ز مرغ چمن چیست این فراموشی
۵
درین چمن که گلی در بغل بود همه را
چو غنچه چند کنم من به خود هم آغوشی
۶
خوش آن حریف که در کوی می فروش سلیم
نهد ز خشت سر خم، بنای بیهوشی
نظرات