
سلمان ساوجی
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - در مدح دلشاد خاتون
۱
ای دل! امروز تو را روز مبارک بادست
که جهان خرم و سلطان جهان، دلشاد است
۲
خوش برآ، چون خط دلدار، که در دور قمر
همه اسباب خوشی، دست فراهم دادست
۳
هر پریشانی و تشویش که جمع آمده بود
لله الحمد، که چون زلف بتان بر بادست
۴
آمد از روضه فردوس «مبارک بادی»
مژدهای داد و جهان پرز «مبارک بادست»
۵
میدمد باد طرب، دور بقا میگذرد
ساقیا! باده که دوران بقا بر بادست
۶
دامن عمر به غفلت مده از کف، که تو را
دامن عمر ز کف رفته نیاید با دست
۷
راست شد چون الف از صحبت این قره عین
پشت کوژ فلک پیر، که مادرزادست
۸
یاد داری فلک این دور سعادت که تو را!
این چنین دور عجب دارم اگر خود یادست!
۹
ای نهال چمن مملکت امروز ببال!
که گل سلطنت از باد خزان آزادست
۱۰
باد باقی تن و جانش که زد آب و گل او
چار دیوار بقا، تا به ابد آبادست
تصاویر و صوت

نظرات