
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۱۰۸
۱
آمد به برج عاشقان، ماه مبارک منزلت
ای ماه مهر افزون من، بادا مبارک، منزلت
۲
خلوت سرای چشم و دل، این شسته و آن، رفتهام
فرمای و بنشین، ای صنم، هر جا که میخواهد دلت
۳
تو سرو باغ جنتی، از جوی جان بر خاسته
یا شاخ طوبی کاسمان، بنشاند در آب و گلت
۴
من هودج عشق تو را، در جان و دل جا کردهام
کاندر سرای آب و گل دانم، نگنجد، محملت
۵
کردیم جان را منزلت، باشد که بر ما بگذری
بر ما گذر تا بگذریم، از آسمان، در منزلت
۶
ای مایه شادی درا، روزی به اقبال از درم
باشد کزین غمها فرج، یابم به بخت مقبلت
۷
دنیا ندارد حاصلی، غیر از حضور دوستان
گر دوست حاصل میشود، سلمان، بس است این حاصلت
تصاویر و صوت

نظرات