
سلمان ساوجی
غزل شمارهٔ ۱۱
۱
ز درد عشق، دل و دیده خون گرفت مرا
سپاه عشق، درون و برون گرفت مرا
۲
گرفت دامن من اشک و بر درش بنشاند
کجا روم ز درد او که خون گرفت مرا
۳
کبوتر حرمم من، گرفت بر من نیست
عقاب عشق ندانم، که چون گرفت مرا
۴
به سر همی رودم دود و من نمیدانم
چه آتش است که در اندرون گرفت مرا
۵
زبانه میزند، آتش درون من زبان
از آنکه دوست به غایت، زبون گرفت مرا
۶
ز بند زلف تو زد، بر دماغ من بویی
نسیم صبح ز سودا، جنون گرفت مرا
۷
غم تو بود که سلمان نبود در دل او
بر آن مباش، که این غم کنون گرفت مرا
تصاویر و صوت


نظرات
mareshtani
mareshtani
پاسخ: با تشکر، بله مصرع اول بیت پنجم ایراد دارد، اما پیشنهاد حدسی شما مستلزم تغییرات زیادی است و غیرمستند است. منتظر پیشنهاد مستند دوستان جهت تصحیح این بیت میمانیم.
آصف ثالث