سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۱۲

۱

ای که بر من می‌کشی خط و نمی‌خوانی مرا!

بر مثال نامه، بر خود چند پیچانی مرا؟

۲

رانده‌اند روز ازل، بر ما بناکامی، قلم

نیستم، کام دل آخر تا به کی رانی مرا؟

۳

در سر زلف تو کردم، عمر و آن عمر عزیز

سر به سر بر باد رفت، اندر پریشانی مرا

۴

می‌دهم جان تا بر آرم با تو یکدم، چون کنم

هیچ کاری بر نمی‌آید، به آسانی مرا

۵

همچو عود از من برآمد دود، تا کی دم دهی؟

آتشی بنشان بر آتش، چند بنشانی مرا؟

۶

مرد سودایت نبودم، کردم و دیدم زیان

وین زمان سودی نمی‌دارد، پشیمانی مرا

۷

از ازل داغ تو دارم، بر دل و روز ابد

کس نگیرد ظاهراً، با داغ سلطانی مرا

۸

کرده بودم ترک ترکان کمان ابرو و باز

می‌برند از ره به چشم شوخ و پیشانی مرا

۹

بنده‌ای باشد تو را سلمان گران باشد که آن

یک قبول حضرت خود، داری ارزانی مرا

تصاویر و صوت

دیوان سلمان ساوجی به اهتمام منصور مشفق - سلمان ساوجی - تصویر ۸۹
کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۳۰۲

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۸/۱۸ - ۱۶:۰۳:۲۳
mesraje awale beide dowom bajad(randa and roze azal)wa ia (andar azal)bashad
user_image
مهرنوش
۱۳۹۳/۰۳/۰۷ - ۱۷:۴۶:۰۴
بیت سوم: شاید قافیه باید "پریشانی" باشه به جای پیشانی. چون 1- با زلف در مصرع اول جناس داره و 2- پیشانی در بیت هشتم استفاده شده
user_image
خانم الف
۱۳۹۶/۰۳/۱۱ - ۰۵:۰۷:۳۷
در بیت دوم کلمه ای جا افتاده:یا "روز ازل"و یا "از ازل"صحیح است
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۰۹/۲۷ - ۰۵:۴۷:۵۶
شاید منظور شاعر این بوده که زلف یار در پپیشانی او و یا سرنوشت او به باد رفتهمیتوان در اینجا پیشانی را سرنوشت دانست