سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۲۱۷

۱

یار دل می‌جوید و عاشق روانی می‌دهد

چون کند مسکین در افتادست و جانی می‌دهد؟

۲

چون نمی‌افتد به دستش آستین وصل دوست

بر در او بوسه‌ای بر آستانی می‌دهد

۳

گفت: لعلت می‌دهم کام دلت، باری مرا

گر نمی‌بخشد لبت کامی، زبانی می‌دهد

۴

با وصالش می‌توانم جاودان خوش زیستن

گر فراق او مرا یکدم امانی می دهد

۵

گو برون کن جان و دل هرکس که او چون جام می

می‌رود خود را به دست دلستانی می‌دهد

۶

گفتمش موی تو بر زانو چه آید هر زمان؟

گفت: پیشم شرح حال ناتوانی می‌دهد

۷

گفتم: از من هیچ ذکری می‌رود در حلقه‌اش؟

گفت: سودا بین که تشویش فلانی می‌دهد

۸

غم مخور سلمان به غم خوردن که چرخ از خوان خویش

هر همایی را که بینی استخوانی می‌دهد

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۴۰۰

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۸/۲۴ - ۱۲:۳۳:۳۸
mesraje awale beide akhir(as khwan)1
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.