سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

غزل شمارهٔ ۲۵۲

۱

در خرابات مغان مست و بهم بر زده دوش

می‌کشیدند مرا چون سر زلف تو به دوش

۲

دیدم از باده نوشین و لب نوش لبان

بزم رندان خرابات پر از «نوشانوش»

۳

قصه حال پریشان من امشب زغمت

به درازی چو سر زلف تو بگذشت ز دوش

۴

عاقلا پند من بیدل بیهوش مده

می به من ده که ندارم سر عقل و دل و هوش

۵

در خرابات مغان دلق مرقع نخرند

برو ای خواجه برو دلق مرقع بفروش

۶

جامه زرق و لباسات در این ره عیب است

آشکارا چه کنی خرقه قبا ساز و بپوش

۷

گر چو شمعت بکشد یار از و روی متاب

ور چو چنگت بزند دوست ز دستش مخروش

۸

آتش شوق رخت جرعه صفت سلمان را

آبرو ریخته بر خاک در باده فروش

تصاویر و صوت

کلیات سلمان ساوجی به تصحیح دکتر عباسعلی وفایی - سلمان ساوجی - تصویر ۴۱۸
دیوان سلمان ساوجی با مقدمه و تصحیح استاد ابوالقاسم حالت - سلمان ساوجی - تصویر ۸۴۳

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۰۸/۲۹ - ۰۸:۱۶:۵۰
mesraje awale beide dowom(didam)1lotafan as mesraje shashom(tscho)ra hasfnomajedmesraje dowome beide panjom(boro ai khwaja berun)2mesraje awale beide shashom(lebasseto)3
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما در مورد اول «دیده‌ام» با «دیدم» جایگزین شد. در باقی موارد اشکالی ندیدیم. «چو» در مورد دوم زاید نیست، «برو»ی دوم در مورد سوم می‌تواند برای تأکید آمده باشد، «لباسات» صحیح است، با لغتنامه چک کنید.
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۰۱ - ۱۷:۲۰:۴۴
برو ای خواجه برو دلق مرقع مفروش-به معنا ی شعر بیشتر می آید