صامت بروجردی

صامت بروجردی

شمارهٔ ۵ - زبان حال شاه اولیاء با زینب دختر ستمکش خود

۱

به مرگ من مکش امروز معجر از سر زینب

که خواهی گشت از بعد پدر خونین جگر زینب

۲

ز بعد از من برادرها نمایند از تو غمخواری

مخور غم گر شوی از کشتن من بی‌پدر زینب

۳

دمن از ناخن غم جامه جان را نما صد چاک

که گردد مجتبی از زهر صدپاره جگر زینب

۴

دمی گیسو به رخساره چو ماه خود پریشان کن

که بینی شش برادر کشته و بی‌دست و سر زینب

۵

دمی بر شیشه طاقت بزن سنگ مصیبت را

که بینی خم حسین را از غم اکبر کمر زینب

۶

دمی از ناصبوری اشک خود را رشک جیحون کن

که گردد حنجر خشک حسین از آیب تر زینب

۷

دمی از ناله نه افلاک را اندر خروش آور

که بر نعش حسین در قتلگاه آری گذر زینب

۸

دمی از آتش غم بزم ماتم را چراغان کن

که در ویرانه‌ها مسکن کنی با چشم تر زینب

۹

دمی اشعار (صامت) را بخوان درخدمت زهرا

که آید چشم گریان بر سر نعش پدر زینب

تصاویر و صوت

نظرات