
سنایی
شمارهٔ ۱۰۰
۱
نور رخ تو قمر ندارد
شیرینی تو شکر ندارد
۲
خوش باد عشق خوبرویی
کز خوبی او خبر ندارد
۳
دارندهٔ شرق و غرب سلطان
والله که چو تو دگر ندارد
۴
رضوان بهشت حق یقینم
چون تو به سزا پسر ندارد
۵
خوبی که بدو رسید بتوان
باغی باشد که در ندارد
۶
با زر بزید به کام عاشق
پس چون کند آنکه زر ندارد
۷
بی وصل تو بود عاشقانت
چون شخص بود که سر ندارد
۸
رو خوبی کن چنانکه خوبی
کاین خوبی دیر بر ندارد
۹
هر چند نصیحت سنایی
نزد تو بسی خطر ندارد
تصاویر و صوت

نظرات