سنایی

سنایی

شمارهٔ ۱۳۵

۱

با او دلم به مهر و مودت یگانه بود

سیمرغ عشق را دل من آشیانه بود

۲

بر درگهم ز جمع فرشته سپاه بود

عرش مجید جاه مرا آستانه بود

۳

در راه من نهاد نهان دام مکر خویش

آدم میان حلقهٔ آن دام دانه بود

۴

می‌خواست تا نشانهٔ لعنت کند مرا

کرد آنچه خواست آدم خاکی بهانه بود

۵

بودم معلم ملکوت اندر آسمان

امید من به خلد برین جاودانه بود

۶

هفصد هزار سال به طاعت ببوده‌ام

وز طاعتم هزار هزاران خزانه بود

۷

در لوح خوانده‌ام که یکی لعنتی شود

بودم گمان به هر کس و بر خود گمان نبود

۸

آدم ز خاک بود من از نور پاک او

گفتم یگانه من بوم و او یگانه بود

۹

گفتند مالکان که نکردی تو سجده‌ای

چون کردمی که با منش این در میانه بود

۱۰

جانا بیا و تکیه به طاعات خود مکن

کاین بیت بهر بینش اهل زمانه بود

۱۱

دانستم عاقبت که به ما از قضا رسید

صد چشمه آن زمان ز دو چشمم روانه بود

۱۲

ای عاقلان عشق مرا هم گناه نیست

ره یافتن به جانبشان بی رضا نبود

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۴۰۰

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۸۷/۰۴/۱۳ - ۱۳:۰۱:۱۶
این غزل درد دل شیطان است خود گویای شرح حال
user_image
رزا
۱۳۸۷/۰۹/۲۶ - ۰۶:۲۰:۳۹
شعر فوق العاده ای ست . البته شیطان همین لحظه ای که دلمان برایش سوخت نیز گولمان زد!!!!
user_image
تهمنیه
۱۳۸۹/۱۲/۰۴ - ۰۴:۳۷:۴۵
درود بر شما سایتتون واقعا عالیهاولین بار چند بیت از این شعر را کتابی راجع به فروغ فرخزاد خوندم و همیشه مشتاق بودم که متن کامل را بدونم . در ادامه شعری مشابه از فروغ را اضافه میکنم . سپاسگزارم .خالق من او، و او هر دم به گوش خلقاز چه میگوید چنان بودم ، چنین باشممن اگر شیطان مکارم گناهم چیست؟او نمیخواهد که من چیزی جز این باشمدوزخش در ارزوی طعمه ای میسوختدام صیادی به دستم داد و رامم کردتا هزارن طعمه در دام افکنم ، نا گاهعالمی را پر خروش از بانگ نامم کرد
user_image
فرهود
۱۳۹۱/۰۷/۲۸ - ۰۰:۳۱:۲۴
سلام. یک ویرگول بگذارید:...آدم میان حلقهٔ آن دام ، دانه بود
user_image
زهره
۱۳۹۱/۰۸/۰۶ - ۲۲:۴۶:۱۲
من دلم برای خودم وما ادماسوخت وفهمیدم که راهمون خیلی سخته
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۱۱/۲۷ - ۱۴:۱۷:۵۸
بیشتر به شعر دقت کنیم...شاعر منظوری داره از گفتن این شعر، چرا شیطان انسان رو بهانه معرفی میکنه؟؟؟چرا شیطان باور نداره که به این اوضاع مبتلا بشه؟؟؟چرا خداوند بهانه ای برای خروج شیطان مهیا میکنه؟؟؟باید شیطان را ستایش کرد...
user_image
sina
۱۳۹۳/۰۱/۱۰ - ۲۲:۵۹:۰۶
سلام. دقیق مطمئن نیستم ولی بر اساس گفتۀ یکی از دوستان، دکتر شفیعی در یکی از کتابهاشون گفتن این شعر از سنایی نیست. به نظرم گفته بودن مال حقانی از قزن ششم هستش!!
user_image
سیما
۱۳۹۳/۰۶/۱۶ - ۰۱:۵۹:۳۸
این شعر در حال حاضر در دیوان خاقانی (شرح دکتر کزازی) هست. اما حس و حال و سبک بیان آن، بیشتر به سنایی می خورد.
user_image
عظیم توکلی
۱۳۹۳/۰۷/۰۷ - ۱۶:۰۸:۱۸
این شعر در ستایش شیطان و توحید شیطان هست. البته همونطور که سینا میگه دکتر شفیعی کدکنی شعر رو از سنایی نمیدونه. در مورد شرح و توضیح بیشتر شعر و توحید شیطان به کتاب " تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا " اثر دکتر شفیعی کدکنی مراجعه شود.
user_image
نفیسه
۱۳۹۳/۱۱/۱۵ - ۱۷:۰۰:۱۸
خیلی زیبا بود .....در لوح خوانده‌ام که یکی لعنتی شودبودم گمان به هر کس و بر خود گمان نبود
user_image
تسلیم
۱۳۹۴/۰۳/۲۱ - ۰۵:۵۵:۲۳
استاد مظاهر مصفّا که دیوان سنایی را تصحیح کرده است، از نظر سبکی، این غزل را از سنایی نمی داند و عبارت «جانا بیا» را در این بیت غزل:جانا بیا و تکیه به طاعات خود مکنکاین بیت بهر بینش اهل زمانه بودشکل تغییر یافتة «خاقانیا» می داند و معتقد است که این غزل از خاقانی است.استاد محمدرضا شفیعی کدکنی دربارة این غزل می گوید: «در تاریخ شعر فارسی، این غزل حالتی استثنایی دارد و تا حدودی متمایز از نوع بینش عرفانی سنایی است. احتمال اینکه گویندة آن شخص دیگری باشد جز سنایی، بسیار زیاد است. در دیوان خاقانی نیز این غزل با اندکی تفاوت آمده است و با ذهنیّت خاقانی نیز هماهنگی ندارد. بیشتر احتمال می رود که سرودة یکی از عارفان بزرگ وگمنامی باشد که در خط عرفانی امثال احمد غزالی و عین القضات همدانی و شیخ ابوالقاسم کرگانی باشد که اینان ستایشگران ابلیس اند و فهم دیگری از مسئله ابلیس در نظام کاینات دارند. سنایی در دیگر موارد، با ابلیس برخوردی از نوع دیگران دارد؛ پس این غزل را نمی توان به طور قاطع از سروده های او دانست. (شفیعی کدکنی، 1373: 207)همچنین ایشان در مقدمة خویش بر منطق الطیر از ملاحظات نسخه نویس هایی سخن می گویدکه هر جا غزلی عارفانه و بی نام می دیده اند، آن را به نام یکی از مشاهیر شعر عرفانی (سنایی،
user_image
تسلیم
۱۳۹۴/۰۳/۲۱ - ۰۶:۰۰:۴۲
همچنین ایشان در مقدمة خویش بر منطق الطیر از ملاحظات نسخه نویس هایی سخن می گویدکه هر جا غزلی عارفانه و بی نام می دیده اند، آن را به نام یکی از مشاهیر شعر عرفانی (سنایی، عطار، مولوی) نسبت می داده اند و به خصوص از همین غزل سنایی نام می برد و تأکید می کند که این غزل با جهان بینی و طرز تفکر عرفانی سنایی قابل تطبیق نیست. (شفیعی کدکنی، 1383: 36 35).منابع:در اقلیم روشناییتاریخ تصوفشرح منطق الطیردیوان سنایی مدرس رضوی
user_image
سپهر
۱۳۹۴/۰۷/۲۲ - ۱۶:۱۰:۳۳
عده ای میگویند این شعر در دیوان خاقانی ام امده و درست است وای اصل شعر برای سنایی است . چون شعری بی پروا و نیازمند کمی شجاعت است در دیوان خاقاتی هم امده .. با کمی مطالعه به ان پی میبریم
user_image
ابوبکر
۱۳۹۵/۰۶/۲۹ - ۱۰:۲۰:۱۰
Dorod va salamAvvalin bar in ghazalro man az hanandeye tajek Omare Temor shenidam, ammo matnesh ye kam ziyade,Mosa shabi be vadiye Sina ravane bod.Eblise badseresht az u dar fasane bod"?Goft :"Ey, la`en! haqiqate karat che sane bod,Eblis goft:"Ta`ate man bigarane bod.Asrare arsh jomle be man dar miyane bod,Man har koja ke forsate taufiq dashtam.Daste talab be damane hemmat bedashtam,Mehrash darone sinevo jan minegoshtam .Shishsad hezar sal be ta`at gozashtam!Az ta`atam hezar hezaran hazane bod,Dar keshvare falak ke malak bod dar jahan.Bod an hame dar aineye elme man ayan,Azbaske dashtam herado tab`e noktedan.Bodam moalleme malakot andar aseman.Bar dargaham khaile malak bikarane bod,Bodam badin tajammolo jaho hasham base.Roze nazar be arsh fekandam be baise,Didam be chashme sar ke be hatte moqaddase."Bar lavhe an neveshte ke "rande shavad kese.Kardam goman ze har keso az had goman nabod,Jastam ze ja cho jelvekonan dar maqame hish.To bengaram hekayate hodra be kame hish,Beshnide chon shekayate hod man ze jame hish.Dar rahe man fekand falak hokmo dame hish.Adam miyane halqeye in dam dane bod,Bodam cho badnejot be hod kardam eqteda "?Goft:"Azjado valadam", man goftamash:"chera ,Az in sabab nemone shadam andar in sara.Mihast An neshaneye la`nat nehad mara.Kard an che kard, adame haki bahane bod ,Badmast bod az maye hasti be take U.Gashtam ze gham cho shahede kol sinechake U,Kardam ghoror sajde nakardam be hake u!Ya`ni ke u az haku man az nore pake U".Goftam ke "man yeganeam" U ham yegane bod!Ey, Zakera (ya 'z'), to fahr be abyate hod makon!Zaye` be fekre bihade ouqate hod makon!Gashti kono nazar be zaraate hod makon!Haqaniyo, to tekye be ta`ate hod makon.K-in pand bahre ebrate ahle zamone bod
user_image
لیلی قاجار
۱۳۹۶/۰۱/۰۴ - ۱۰:۲۰:۱۸
به نظر سنایی، هر قدر آدمی در درون و ذات خویش بیشتر شبیه ابلیس می شود، در تظاهر کردن به مسلمانی ماهرتر و با تجربه تر می شود؛ به عبارتی دیگر، کسی که همة فکر و ذکر او فریفتن دیگران و یافتن مطامع دنیوی است، دوست صمیمی ابلیس است:تا تو در بند زرق و تلبیسیدر سقر یار غار ابلیسی
user_image
لیلی قاجار
۱۳۹۶/۰۱/۰۴ - ۱۰:۳۱:۴۰
با سلام و دعای خیردوستان عزیزم ، لیلی قاجار هستم از گرجستان.یک پروژه تحقیقی در زمینه ی زمینه ی مثنوی شناسی دارم.با موضوعات تعصب،تسامح و مدارا در مثنوی‌های سنایی،عطار و مولوی.امکانش هست اطلاعاتی را در اختیارم قرار بدین. من جهت تکمیل مطالبم به اطلاعات جامع و کامل نیاز دارم.شماره تلگرامی من :591716878-00995ghajarly@gmail.com
user_image
حمید
۱۳۹۷/۰۴/۲۳ - ۰۱:۳۳:۲۳
دروددر مصرع گفتم یگانه من بوم و او یگانه بودفکرکنم بودم درست باشه ممنون از سایت خوبتون
user_image
ابوالفضل
۱۳۹۷/۰۸/۱۳ - ۱۲:۵۸:۲۴
خوب بود ولی سخت
user_image
ناشناس
۱۳۹۸/۰۴/۱۹ - ۰۷:۱۳:۵۵
«در لوح خوانده ام» از نظر معنای زمانی درست به نظر نمی رسد. با توجه به زمان جمله و نیز وزن شعر قاعدتاً باید «در لوح خواندمی» باشد.
user_image
آرش
۱۳۹۸/۰۵/۲۹ - ۰۷:۴۸:۵۰
برای بررسی بهتر این ابیات به این منابع رجوع کنید:رسالۀ دکتری «پیتر ج.آون» (1978) رجوع کنید. این رساله تا کنون دو بار به فارسی ترجمه شده است:1) شیطان در تصوف: تراژدی ابلیس در روان‌شناسی صوفیانه، مترجم: مرضیه سلیمانی، نشر علم2) غمنامۀ ابلیس (ابلیس در روانشناسی صوفیان)، مترجم: پگاه خدیش، انتشارات روزنهو مقالۀ «فریده داوودی‌مقدم» با عنوان «دیدگاه‌های سنایی درباره ابلیس»، پژوهش زبان و ادبیات فارسی، بهار و تابستان 1383 - شماره 2 ISC (11 صفحه - از 89 تا 99)
user_image
کیمیا
۱۳۹۸/۱۲/۱۶ - ۱۸:۵۵:۴۲
لطفا اصلاح کنید : فکر کنم{صد چشمه آن زمان زد و چشمم روانه بود} غلط هست و درستش{صد چشمه آن زمان ز دو چشمم روانه بود} باشه.
user_image
جهانگیر
۱۳۹۸/۱۲/۲۷ - ۰۴:۱۷:۱۹
سال ها پیش کتابی از مستشرق انگلیسی رینولد نیکلسون خواندم. اگه درست یادم باشه نام کتاب تصوف و عرفان اسلامی بود. نیکلسون این غزل رو در کتاب آورده و معتقده که شعر سروده امام محمد غزالی است.
user_image
تنها
۱۳۹۹/۰۱/۱۴ - ۱۵:۱۲:۵۳
با درود به دوستان. این شعر حقیقتا ازجواهرات ناب و خاصه ادبیات فارسی هست،که متاسفانه به لحاظ صنعت و شاعری خالی از اشکال نیست.به شخصه ارزو داشتم که حافظ مثل خیلی از غزل هاش که از اشعار دیگران استفاده کرده ،این غزلم به گوشش میخورد یا ذهنشو مشغول میکرد.... افسوس.... شخصا خیلی بعید میدونم که شاعر این شعر سنایی باشه... در کمال احترام،وزن مفهوم این شعر برای سنایی خیلی زیاده... خالق این گنج باید یکی مثل عین القضات یا احمد غزالی یا یکی از عاشقان بزرگ و گمنام تاریخ ایران ،که زیاد هم شاعر خوبی نبوده،باشه.استفاده از ترکیباتی مثل عرش مجید یا اصلا کل بیت دوم که لقه...یا مثلا در لوح خوانده ام که یکی لعنتی شود... که لا اقل باید میبود :در لوح خواندمی یا در لوح خوانده بودمی...افسوس و صد افسون که این درد دل عاشقانه و شور انگیز رو شاعره بزرگی نسرود...
user_image
تنها
۱۳۹۹/۰۱/۱۵ - ۰۳:۱۶:۰۳
البته اگر این غزلو در نسخه ای که به روایت خاقانی هست خونده باشید،خیلی از اشکالات شعر برطرف شده ،مثلا ترتیب ابیات خیلی سنجیده تر هست ولی حتی در نسخه منسوب به خاقانی هم _با اون توانایی که در خاقانی وجود داره(البته به شرط قبول این فرض که خاقانی سراینده این غزل باشه)_حق مطلب ادا نشده...
user_image
امین
۱۳۹۹/۰۹/۰۶ - ۰۷:۱۴:۵۰
حافظ هم غزلی درباره ابلیس داردمن ملک بودم و فردوس برین جایم بودآدم آورد در این دیر خراب آبادم
user_image
محمد مهدی عاصمی
۱۴۰۲/۰۸/۱۱ - ۰۳:۲۵:۳۲
با احترام به نظر دوستانی که فرموده بودند این غزل از سنایی نیست و گواه سخنشون هم نظر دکتر مصفا و دکتر کدکنی بود؛ باید عرض کنم هرچند در جایگاه علمی و ادبی این اساتید( مصفا و کدکنی ) هیچ شکی نیست اما عنایت داشته باشید که فقط این عزیزان چنین اعتقادی دارند و سایر شارحان و ادیبان بزرگ این غزل رو از سنایی می دونن. پس با قول این دو عزیز نمیشه به قطع گفت که غزل از شخص دیگری ست. اما در مورد زبان شعری و اعتقادات سنایی باید عرض کنم، اگر حضرات غزلیات سنایی رو به طور جداگانه مطالعه کنند ( مخصوصاً غزلیاتی که در دوره جوانی و قبل از شکل گیری فلسفه فکری شاعر سروده شده ) خواهند فهمید که اصلاً حساب غزل های سنایی از حدیقه الحقیقه جداست و منظومه فکری شاعر در غزل ها و سایر آثار کاملاً متفاوت است در کل با توجه به شواهد و قراین به نظر می رسه که غزل از سنایی اما مربوط به جوانی و قبل از کمال فلسفه شعری او باشد ممنون از بذل توجه و زمانی که برای خوانش مرقومه این حقیر صرف نمودید