
سنایی
شمارهٔ ۱۴۹
۱
هر کو به راه عاشقی اندر فنا شود
تا رنج وقت او همه اندر بلا شود
۲
آری بدین مقام نیارد کسی رسید
تا همتش بریده ز هر دو سرا شود
۳
راهیست بلعجب که درو چون قدم زنی
کمتر منازلش دهن اژدها شود
۴
بی چون و بی چگونه رهی کاندر و قدم
گاهی زمین تیره و گاهی سما شود
۵
در منزل نخستین مردم ز نام و ننگ
از روزگار مذهب و آیین جدا شود
۶
هر کس نشان نیافت از این راه بر کران
آن مرد غرقه گشته به دریا کجا شود
۷
در کوی آدمی نتوان جست راه دین
کاندر نسب عقیدهٔ مردم دو تا شود
۸
زاندر که آمدی به همان بایدت شدن
پس جز به نیستی نسب تو خطا شود
۹
صحرا مشو که عیب نهانست در جهان
ور عیب غیب گردد عاشق فنا شود
تصاویر و صوت

نظرات