
سنایی
شمارهٔ ۱۵۷
۱
جانا ز غم عشق تو من زارم من زار
از تودهٔ سیسنبر در بارم در بار
۲
هر چند که بیزار شدم من ز جفاهات
زین مایهٔ بیزاری بیزارم بیزار
۳
تا در کف اندوه بماندست دل من
زین محنت و اندوه بر آزارم آزار
۴
از بهر رضای دل تو از دل و از جان
ای دوست به جان تو که آوارم آوار
۵
ای روی تو چون روز و دو زلفین تو چون شب
پیوسته شب از عشق تو بیدارم بیدار
۶
ای نقطهٔ خوبی و نکویی به همه وقت
گردندهٔ عشق تو چو پرگارم پرگار
۷
پیکار نیم از غمت ای ماه شب و روز
بر درگه سودای تو بر کارم بر کار
۸
در کعبهٔ تیمار اگر چند مقیمم
ای یار چنان دان که به خمارم خمار
۹
از عشوهٔ عشق تو اگر مست شدم مست
از خوردن اندوه تو هشیارم هشیار
۱۰
از هجر تو نزدیک سنایی چو رخ تو
اندر چمن عشق به گلزارم گلزار
تصاویر و صوت

نظرات