سنایی

سنایی

شمارهٔ ۱۷۱

۱

باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر

بر سر کویت خروشان ایستادیم ای پسر

۲

زلف تو دام است و خالت دانه و ما ناگهان

بر امید دانه در دام اوفتادیم ای پسر

۳

گاه با چشم و دل پر آتش و آب ای نگار

گاه با فرق و دو لب بر خاک و بادیم ای پسر

۴

تا دل ما شد اسیر عقرب زلفین تو

همچو عقرب دست‌ها بر سر نهادیم ای پسر

۵

از هوس بر حلقهٔ زلفین تو بستیم دل

تا ز غم بر رخ ز دیده خون گشادیم ای پسر

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۴۱۴

نظرات

user_image
رضا گودرزی
۱۳۹۴/۰۲/۱۰ - ۰۱:۴۶:۲۶
مصرع چهارم بایستی به این صورت باشد: بر امید دانه در دام اوفتادیم ای پسر!
user_image
پارای
۱۳۹۴/۰۶/۲۱ - ۰۲:۴۴:۳۶
خوش بختانه دوستان این یه شعر رو نمیتونن به خدا ربط بدن.
user_image
عطا
۱۳۹۶/۱۲/۲۰ - ۱۵:۵۵:۲۵
آقا من دارم درست برداشت میکنم!!!!؟؟؟؟مگه سنایی پیش رو به کار گیری قالب غزل،در ژانر عارفانه نبود؟من احساس می‌کنم انحراف اخلاقی شدیدی داره
user_image
نردشیر
۱۴۰۰/۱۱/۱۲ - ۱۸:۰۴:۴۵
من فکر میکنم ای پسر معنی دیگه ای میده. شاید مستقیم و راحت نمیتونست دختری رو خطاب قرار بدن. یه چنین چیزی....