
سنایی
شمارهٔ ۲۰۱
۱
از فلک در تاب بودم دی و دوش
وز غمت بی تاب بودم دی و دوش
۲
با لب خشک از سرشک دیدگان
در میان آب بودم دی و دوش
۳
گاه میخوردم گه از بحر دعا
روی در محراب بودم دی و دوش
۴
بی رخ تو در میان بحر آب
با نبید ناب بودم دی و دوش
۵
از کمال هجر در صحرای درد
تیر در پرتاب بودم دی و دوش
۶
صحبت دیدار تو جستم همی
گرچه با اصحاب بودم دی و دوش
۷
بی تو لرزان و طپان بر روی خاک
راست چون سیماب بودم دی و دوش
تصاویر و صوت

نظرات