سنایی

سنایی

شمارهٔ ۲۱۳

۱

تا دل من صید شد در دام عشق

باده شد جان من اندر جام عشق

۲

آن بلا کز عاشقی من دیده‌ام

باز چون افتاده‌ام در دام عشق

۳

در زمانم مست و بی‌سامان کند

جام شورانگیز درد آشام عشق

۴

من خود از بیم بلای عاشقی

بر زبان می‌نگذرانم نام عشق

۵

این عجب‌تر کز همه خلق جهان

نزد من باشد همه آرام عشق

۶

جان و دین و دل همی خواهد ز من

این بدست از سوی جان پیغام عشق

۷

جان و دین و دل فدا کردم بدو

تا مگر یک ره برآید کام عشق

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۴۳۱

نظرات