
سنایی
شمارهٔ ۲۱۹
۱
چاک زد جان پدر دست صبا دامن گل
خیز تا هر دو خرامیم به پیرامن گل
۲
تیره شد ابر چو زلفین تو بر چهرهٔ رخ
تا بیاراست چو روی تو رخ روشن گل
۳
همه شب فاخته تا روز همی گرید زار
ز غم گل چو من از عشق تو ای خرمن گل
۴
زان که گل بندهٔ آن روی خوش خرم تست
در هوای رخ تو دست من و دامن گل
۵
گل برون کرد سر از شاخ به دل بردن خلق
تا بسی جلوه گری کرد هوا بر تن گل
۶
تا گل عارض تو دید فرو ریخت ز شرم
با گل عارض تو راست نیاید فن گل
تصاویر و صوت

نظرات