
سنایی
شمارهٔ ۲۲۵
۱
صنما تا بزیم بندهٔ دیدار توام
بتن و جان و دل دیده خریدار توام
۲
تو مه و سال کمر بسته به آزار منی
من شب و روز جگر خسته ز آزار توام
۳
گرچه از جور تو سیر آمدهام تا بزیم
بکشم جور تو زیرا که گرفتار توام
۴
زان نکردی تو همی ساخت بر من که ترا
آگهی نیست که من سوختهٔ زار توام
۵
گرچه آرایش خوبان جهانی به جمال
به سر تو که من آرایش بازار توام
۶
نه عجب گر بکشم تلخی گفتار ترا
زان که من شیفتهٔ خوبی دیدار توام
۷
دزد شبرو منم ای دلبر اندر غم تو
چون سنایی ز پی وصل تو عیار توام
۸
گرچه عشاق دل آسودهٔ گفتار منند
من همه ساله دل آزردهٔ گفتار توام
تصاویر و صوت

نظرات