
سنایی
شمارهٔ ۲۳
۱
فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب
فریاد از آن دو کافر غازی با نهیب
۲
این همبر دو ترکش دلگیر جان ستان
وان پیش دو شمامهٔ کافور یا دو سیب
۳
بردوش غایه کش او زهره میرود
چون کیقباد و قیصر پانصدش در رکیب
۴
یوسف نبود هرگز چون او به نیکویی
چون سامری هزارش چاکر گه فریب
۵
آسیب عاشقی و غم عشق و گمرهی
تا روی او بدید پس آن طرفهها و زیب
۶
غمخانه برگزید و ره عشق و گمرهی
هر روز می برآرد نوعی دگر ز جیب
۷
بسترد و گفت چون که سنایی همه ز جهل
بنبشت در هوای غم عشق صد کتیب
تصاویر و صوت

نظرات