
سنایی
شمارهٔ ۲۳۴
۱
خیز تا بر یاد عشق خوبرویان می زنیم
پس ز راه دیده باغ دوستی را پی زنیم
۲
از نوای نالهٔ نی گوشها را پر کنیم
وز فروغ آتش می چهرهها را خوی زنیم
۳
چون درین مجلس به یاد نی برآید کارها
ما زمانی بیت خوانیم و زمانی نی زنیم
۴
زحمت ما چون ز ما می پارهای کم میکند
خرقه بفروشیم و خود را بر صراحی میزنیم
۵
چنگ در دلبر زنیم آن دم که از خود غایبیم
پس نئیم اکنون چو غایب چنگ در وی کی زنیم
۶
از برای بی نشانی یک فروغ از آه دل
در بهار و در خزان و در تموز و دی زنیم
۷
دفتر ملک دو عالم را فرو شوییم پاک
هر چه آن ما را نشانست آتش اندر وی زنیم
تصاویر و صوت

نظرات