سنایی

سنایی

شمارهٔ ۲۴

۱

از آن می خوردن عشقست دایم کار من هر شب

که بی من در خراباتست دایم یار من هر شب

۲

بتم را عیش و قلاشیست بی من کار هر روزی

خروش و ناله و زاریست بی او کار من هر شب

۳

من آن رهبان خود نامم من آن قلاش خود کامم

که دستوری بود ابلیس را کردار من هر شب

۴

برهنه پا و سر زانم که دایم در خراباتم

همی باشد گرو هم کفش و هم دستار من هر شب

۵

همه شب مست و مخمورم به عشق آن بت کافر

مغان دایم برند آتش ز بیت‌النار من هر شب

۶

مرا گوید به عشق اندر چرا چندین همی نالی

نگار من چو بیند چشم گوهر بار من هر شب

۷

دو صد زنار دارم بر میان بسته به روم اندر

همی بافند رهبانان مگر زنار من هر شب

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۳۵۸

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۵/۱۱/۲۶ - ۰۴:۱۴:۰۲
واژه ی زنار به نظر وأم واژه است إز یونانی ، چون zone در فارسی امروز برابر دانشیکی ندارد و نیز کمربند مزدیسنان را نیز کُستی میگوییم میشود زنار را برأی zone بکار برد ( گزینش حیدری ملایری )
user_image
مهدی
۱۳۹۸/۰۱/۱۸ - ۱۹:۰۷:۳۵
لطفا اساتید تفسیری بر این غزل بنویسند تا شاگردان تنبلی مثل بنده استفاده کنند.پیشاپیش تشکر می کنم.