سنایی

سنایی

شمارهٔ ۲۴۴

۱

روزی که رخ خوب تو در پیش ندارم

آن روز دل خلق و سر خویش ندارم

۲

چندین چه کنی جور و جفا با من مسکین

چون طاقت هجرت من درویش ندارم

۳

در مجمرهٔ عشق و غمت سوخته گشتم

زین بیش سر گفت و کمابیش ندارم

۴

تا سلسلهٔ عشق تو بربست مرا دست

جز سلسله بر دست دل ریش ندارم

۵

زان غمزهٔ غماز غم افزای تو بر من

اسلام شد و قبله شد و کیش ندارم

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۴۴۲

نظرات