
سنایی
شمارهٔ ۲۵۷
۱
آمد بر من جهان و جانم
انس دل و راحت روانم
۲
بر خاستمش به بر گرفتم
بفزود هزار جان به جانم
۳
از قد بلند و زلف پشتش
گفتم که مگر به آسمانم
۴
چون سر بنهاد در کنارم
رفت از بر من جهان و جانم
۵
فریاد مرا ز بانگ موذن
من بندهٔ بانگ پاسبانم
تصاویر و صوت

نظرات