
سنایی
شمارهٔ ۲۸۹
۱
ما همه راه لب آن دلبر یغما زنیم
شکر او را به بوسه هر شبی یغما زنیم
۲
هم توان از دو لبش شکر زدن یغما ولیک
هر شبی راه لب آن دلبر یغما زنیم
۳
ما چو وامق او چو عذرا ما چو رامین او چو ویس
رطل زیبد در چنین حالی اگر صهبا زنیم
۴
شخص را می وار هر شب در بر ویس افگنیم
بوسه وامقوار هر دم بر لب عذرا زنیم
۵
بر بخفتن گاه صحبت در بر ما افگند
لب به بوسه گاه عشرت بر لب او ما زنیم
۶
خوش بدست امروز و دی با آن نگارین عیش ما
خوشتر از امروز و دی فردا و پس فردا زنیم
۷
گر وصال او به جور از ما ستاند روزگار
دست در عدل غیاثالدین والدنیا زنیم
تصاویر و صوت

نظرات