سنایی

سنایی

شمارهٔ ۲۹۱

۱

باز ماندم در بلایی الغیاث ای دوستان

از هوای بی وفایی الغیاث ای دوستان

۲

باز آتش در زد اندر جانم و آبم ببرد

باد دستی خاکپایی الغیاث ای دوستان

۳

باز دیگر باره چون سنگین دلان بر ساختم

از بت چونین جدایی الغیاث ای دوستان

۴

باز ناگه بلعجب وارم پس چادر نشاند

آفتابی را هبایی الغیاث ای دوستان

۵

باده‌خواران باز رخ دارند زی صحرا و نیست

در همه صحرا گیایی الغیاث ای دوستان

۶

بنگه هادوریان را ماند این دل کز طمع

هر دمش بینم به جایی الغیاث ای دوستان

۷

جادوی فرعونیان در جنبش آمد باز و نیست

در کف موسی عصایی الغیاث ای دوستان

۸

خواهد اندر وی همی از شاخ خشک و مرغ گنگ

هر زمان برگ و نوایی الغیاث ای دوستان

۹

دیدهٔ روشن جز از من در همه عالم که داد

در بهای توتیایی الغیاث ای دوستان

۱۰

از برای انس جان انس و جان ای سرفراز

مر سنایی را چو نایی الغیاث ای دوستان

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۴۶۲

نظرات