سنایی

سنایی

شمارهٔ ۲۹۳

۱

مرا عشقت بنامیزد بدانسان پرورید ای جان

که با یاد تو در دوزخ توانم آرمید ای جان

۲

نترسم زاتشین مفرش که با عشق تو ای مهوش

مرا صد بار دید آتش که روی اندر کشید ای جان

۳

ز عشقت شکر دارم من که لاغر کردم از وی تن

که دی زان لاغری دشمن مرا با تو ندید ای جان

۴

نبردی دل ز کس هرگز که خود دلهای ما از تو

چو بویی یافت از عشقت ز شادی بر پرید ای جان

۵

چو خوابست آتش هجرت که هر دیده کشید ای بت

چو آبست آتش عشقت که هر تن را رسید ای جان

۶

دلم در چاکری عشقت کمر بستست تو گویی

که ایزد جز پی عشقت مرا خود نافرید ای جان

۷

ازین یک نوع دلشادم که با عشق تو همزادم

که تا این دیده بگشادم دلم عشقت گزید ای جان

۸

چو با عشق بتان زاید سنایی کی چنین گوید

مرا ناگاه عشق تو بر آتش خوابنید ای جان

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۴۶۳

نظرات

user_image
فرزاد شهزاد
۱۳۹۵/۰۵/۳۰ - ۱۳:۵۵:۲۷
درود بر شما ، مصرع اول بیت آخر اینگونه صحیح تر هستشچو با عشق بتان زییَد سنایی کی چنین گویَد