
سنایی
شمارهٔ ۳۰۱
۱
ساقیا مستان خواب آلوده را بیدار کن
از فروغ باده رنگ رویشان گلنار کن
۲
لاابالی پیشهگیر و عاشقی بر طاق نه
عشق را در کار گیر و عقل را بیکار کن
۳
گر ز چرخ چنبری از غم همی خواهی نجات
دور باده پیش گیر و قصد زلف یار کن
۴
پنج حس و چار طبع از پنج باده برفروز
وز دو گیتی دل به یکبار از خوشی بیزار کن
۵
دانشت بسیار باشد چونکه اندک می خوری
دانشی کو غم فزاید از میش بردار کن
۶
ور ز راه پنج حس خواهی که یار آید ترا
پنج باده نوش کن هر پنج در مسمار کن
۷
دوستار عشق گشتی دشمن جانان مشو
چاکری می چون گرفتی بندگی خمار کن
۸
ور به عمر اندر به نادانی نشسته بودهای
از زبان عاجزی یکدم یک استغفار کن
تصاویر و صوت

نظرات