
سنایی
شمارهٔ ۳۲۱
۱
ای دوست ره جفا رها کن
تقصیر گذشته را قضا کن
۲
بر درگه وصل خویش ما را
با حاجب بارت آشنا کن
۳
در صورت عشق ما نگارا
بدخویی را ز خود جدا کن
۴
آخر روزی برای ما زی
آخر کاری برای ما کن
۵
ماها تو نگار خوش لقایی
با ما دل خویش خوش لقا کن
۶
من دل کردم ز عشق یکتا
تو رشتهٔ دوستی دو تا کن
۷
اکنون که تو تشنهٔ بلایی
راضی شدهام هلا بلا کن
۸
ورنه تو که سغبهٔ جفایی
تن در دادم برو جفا کن
۹
در جمله همیشه با سنایی
کاری که کنی تو بی ریا کن
تصاویر و صوت

نظرات