سنایی

سنایی

شمارهٔ ۳۳۵

۱

ای نموده عاشقی بر زلف و چاک پیرهن

عاشقی آری ولیکن بر مراد خویشتن

۲

تا ترا در دل چو قارون گنجها باشد ز آز

چند گویی از اویس و چند گویی از قرن

۳

در دیار تو نتابد ز آسمان هرگز سهیل

گر همی باید سهیلت قصد کن سوی یمن

۴

از مراد خویش برخیز ار مریدی عشق را

در یمن ساکن نگردی تا که باشی در ختن

۵

آز را گشتن دگر آن آرزو دیدن دگر

هر دو با هم کرد نتوان یا وثن شو یا شمن

۶

بی جمال یوسف و بی سوز یعقوب از گزاف

توتیایی ناید از هر باد و از هر پیرهن

۷

باده با فرعون خوری از جام عشق موسوی

با علی در بیعت آیی زهر پاشی بر حسن

۸

پای این میدان نداری جامهٔ مردان مپوش

برگ بی‌برگی نداری لاف درویشی مزن

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۴۸۰

نظرات

user_image
حمید
۱۳۹۹/۱۲/۱۳ - ۰۴:۴۸:۱۷
معنی آز را گشتن چیست؟
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۱۲/۱۳ - ۰۷:۲۰:۴۵
گرامی حمیدآز را گشتن دگر آن آرزو دیدن دگردنبال حرص و طمع رفتن چیزی ست و در طلب عشق بودن بحثی دیگر