
سنایی
شمارهٔ ۳۴۳
۱
اسب را باز کشیدی در زین
راه را کردی بر خانه گزین
۲
راه بیداری آوردی پیش
دل من کردی گمراه و حزین
۳
بدل و شق بپوشیدی درع
بدل جام گرفتی زوبین
۴
دست بردی به سوی تیر و کمان
روی دادی به سوی حرب و کمین
۵
نه براندیشی از کرب زمان
نه ببخشایی بر خلق زمین
۶
تا نبینم رخ چون ماه ترا
بارم از دیده به رخ بر پروین
۷
چون بخسبم ز فراق تو مرا
غم بود بستر و حیرت بالین
تصاویر و صوت

نظرات