
سنایی
شمارهٔ ۳۷۱
۱
ای نقاب از روی ماه آویخته
صبح را با ماهتاب آمیخته
۲
در خیال عاشقان از زلف و رخ
صورت حال و محال انگیخته
۳
آسمان خاک بیز از کوی تو
سالها غربال دولت بیخته
۴
عقل ترسا روح عیسی روی را
در چلیپاهای زلف آویخته
۵
از لطافت باد آب و آب باد
هم برون برده ز سر هم ریخته
۶
ای سنایی بهر خاک کوی تو
ز آبروی و دین و دل بگریخته
تصاویر و صوت

نظرات