
سنایی
شمارهٔ ۳۹۲
۱
ای پیشهٔ تو جفانمایی
در بند چه چیزی و کجایی
۲
باری یک شب خیال بفرست
گر ز آنکه تو خود همی نیایی
۳
در باختن قمار با دوست
دست اولین مکن دغایی
۴
بیگانگی ای نگار بگذار
چون با تو فتادم آشنایی
۵
دانم که تو نه حریفی و من
آخر نه که از برم جدایی
۶
تاریکی هجر چند بینم
نادیده به وصل روشنایی
۷
ای حسن خوش تو کرده کاسد
بازار روای پارسایی
۸
وی روی کش تو کرده فاسد
اندیشهٔ مردم ریایی
۹
بی جان بادا هرآنکه گوید
دلداری را تو ناسزایی
۱۰
زین بیش مکن جفا و بیداد
بر عاشق خویشتن: سنایی
تصاویر و صوت

نظرات