
سنایی
شمارهٔ ۳۹۹
۱
باز این چه عیاری را شب پوش نهادستی
آشوب دل ما را بر جوش نهادستی
۲
باز آن چه شگرفی را بر شعلهٔ کافوری
صد کژدم مشکین را بر جوش نهادستی
۳
در حجرهٔ مهجوران چون کلبهٔ زنبوران
هم نیش کشیدستی هم نوش نهادستی
۴
در غارت بی باران چون عادت عیاران
هم چشم گشادستی هم گوش نهادستی
۵
ای روز دو عالم را پوشیده کلاه تو
نامش به چه معنی را شبپوش نهادستی
۶
از جزع تو اقلیمی در شور و تو از شوخی
لعل شکرافشان را خاموش نهادستی
۷
از کشی و چالاکی پیران طریقت را
صد غاشیه از عشقت بر دوش نهادستی
۸
سحرا گه تو کردستی تا نام سنایی را
با آنهمه هوشیاری بی هوش نهادستی
تصاویر و صوت

نظرات
نادر..