
سنایی
شمارهٔ ۴
۱
باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را
باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را
۲
باز چون شاگرد مومن در پس تخته نشان
آن نکو دیدار شوخ کافر استاد را
۳
ناز چون یاقوت گردان خاصگان عشق را
در میان بحر حیرت لولو فریاد را
۴
خویشتن بینان ز حسنت لافگاهی ساختند
هین ببند از غمزه درها کوی عشق آباد را
۵
هر چه بیدادست بر ما ریز کاندر کوی داد
ما به جان پذرفتهایم از زلف تو بیداد را
۶
گیرم از راه وفا و بندگی یک سو شویم
چون کنیم ای جان بگو این عشق مادرزاد را
۷
زین توانگر پیشگان چیزی نیفزاید ترا
کز هوس بردند بر سقف فلک بنیاد را
۸
قدر تو درویش داند ز آنکه او بیند مقیم
همچو کرکس در هوا هفتاد در هفتاد را
۹
خوش کن از یک بوسهٔ شیرینتر از آب حیات
چو دل و جان سنایی طبع فرخزاد را
تصاویر و صوت

نظرات
امین کیخا
امین کیخا
بی سواد
Abbasrapper