
سنایی
شمارهٔ ۴۱۱
۱
روی چو ماه داری زلف سیاه داری
بر سرو ماه داری بر سر کلاه داری
۲
خال تو بوسه خواهد لیکن هم از لب تو
هم بوسه جای داری هم بوسه خواه داری
۳
زلف تو بر دل من بندی نهاد محکم
گفتم که بند دارم گفتا گناه داری
۴
یکره بپرس جانا زان زلف مشکبویت
تا بر گل مورد چون خوابگاه داری
۵
دل جایگاه دارد اندر میان آتش
تو در میان آن دل چون جایگاه داری
۶
مست ثنای عشقست در مجلست سنایی
گر هیچ عقل داری او را نگاه داری
تصاویر و صوت

نظرات