
سنایی
شمارهٔ ۴۲۰
۱
لؤلؤ خوشاب من از چنگ شد یکبارگی
لالهٔ سیراب من بیرنگ شد یکبارگی
۲
دلبری را من به چنگ آورده بودم در جهان
ای دریغا دلبرم کز چنگ شد یکبارگی
۳
جنگها بودی میان ما و گاهی آشتی
آشتی اینبار الحق جنگ شد یکبارگی
۴
بود نام و ننگ ما را پیش ازین هر جایگاه
این بتر کامروز نامم ننگ شد یکبارگی
۵
با رخ و اشکی چو زر سیماب و من چون موم نرم
کز دل چون سنگ آن بت سنگ شد یکبارگی
۶
این جهان روشن اندر هجر آن زیباپسر
بر سنایی تیره گشت و تنگ شد یکبارگی
تصاویر و صوت

نظرات