
سنایی
شمارهٔ ۴۲۳
۱
ای پسر گونه ز عشقت دست بر سر دارمی
گاه عشرت پیش تو بر دست ساغر دارمی
۲
ورنه همچون حلقهٔ در داردی عشقت مرا
بر امیدت هر زمانی گوش بر در دارمی
۳
نیستی پشتم چو چنبر در غم هجران تو
گر شبی در گردن تو دست چنبر دارمی
۴
ورنه بر جان و دل من مهربانستی دلت
من ز دست تو به یزدان دستها بردارمی
۵
گر همه شب دارمی در کف می و در بر ترا
ماه در کف دارمی خورشید در بر دارمی
۶
زر ندارم با تو کارم زان قبل ناساختهست
کاشکی زر دارمی تا کار چون زر دارمی
۷
در خرابات قلندر گر ترا ماواستی
من نشیمن در خرابات قلندر دارمی
تصاویر و صوت

نظرات