
سنایی
شمارهٔ ۴۳۵
۱
گفتی که نخواهیم تو را گر بت چینی
ظنم نه چنان بود که با ما تو چنینی
۲
بر آتش تیزم بنشانی بنشینم
بر دیدهٔ خویشت بنشانم ننشینی
۳
ای بس که بجویی تو مرا باز نیابی
ای بس که بپویی و مرا باز نبینی
۴
با من به زبانی و به دل با دگرانی
هم دوستتر از من نبود هر که گزینی
۵
من بر سر صلحم تو چرا جنگ گزینی
من بر سر مهرم تو چرا بر سر کینی
۶
گویی دگری گیر مها شرط نباشد
تو یار نخستین من و بازپسینی
تصاویر و صوت

نظرات
آذرسا