
سنایی
شمارهٔ ۷
۱
جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز را
زنگیان سجده برند آن زلف جان آویز را
۲
توبه و پرهیز کردم ننگرم زین بیش من
زلف جان آویز را یا چشم رنگ آمیز را
۳
گر لب شیرین آن بت بر لب شیرین بدی
جان مانی سجده کردی صورت پرویز را
۴
با چنان زلف و چنان چشم دلاویز ای عجب
جای کی ماند درین دل توبه و پرهیز را
۵
جان ما می را و قالب خاک را و دل ترا
وین سر طناز پر وسواس تیغ تیز را
۶
شربت وصل تو ماند نوبهار تازه را
ضربت هجر تو ماند ذوالفقار تیز را
۷
گر شب وصلت نماید مر شب معراج را
نیک ماند روز هجرت روز رستاخیز را
۸
اهل دعوی را مسلم باد جنات النعیم
رطل میباید دمادم مست بیگه خیز را
۹
آتش عشق سنایی تیز کن ای ساقیا
در دهیدش آب انگور نشاطانگیز را
تصاویر و صوت

نظرات
شهرزاد
کیخا
کیخا
آرمان فاتح
محمد