سنایی

سنایی

شمارهٔ ۱۱۱

۱

ای مرد سفر در طلب زاد سفر باش

بشکن شبهٔ شهوت و غواص درر باش

۲

از سیرت سلمان چه خوری حسرت و راهش

بپذیر و تو خود بوذر و سلمان دگر باش

۳

هر چند که طوطی دلت کشتهٔ زهرست

آن زهر دهان را تو همه شهد و شکر باش

۴

چون تو به دل زهر شکر داری از خود

زهر تن او گردد تو مرد عبر باش

۵

در مکهٔ دین ابرههٔ نفس علم زد

تو طیر ابابیل ورا زخم حجر باش

۶

نمرود هوای خانهٔ باطن و ز بت آگند

او رفت سوی عید تو در عیش نظر باش

۷

گر خلق جهان ابرههٔ دین تو باشد

تو بر فلک سیرت ایشان چو قمر باش

۸

آن کس که مر ایوب ترا گرم غم آورد

تو دیدهٔ یعقوب ورا بوی پسر باش

۹

ور دیو ز لا حول تو خواهی که گریزد

از زرق تبرا کن و با دلق عمر باش

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۶۳۳

نظرات