
سنایی
شمارهٔ ۱۳۷
۱
ای علایی ببین و نیک ببین
که زمانه ستمگریست عظیم
۲
گه ز چوبی کند دمنده شنکج
گه ز گوسالهای خدای کریم
۳
هر کرا فضل نیست نیم پشیز
به شتر وار ساو دارد و سیم
۴
وانکه چون تیغ جان ربای از فضل
موی را چون قلم کند به دو نیم
۵
به خدای ار خرانش بگذارند
بی دو دانگ سیه بر آخور تیم
۶
اینهمه قصه و حکایت چیست
وینهمه عشوه و تغلب و بیم
۷
به بهشت خدای نگذارند
بی زر و سیم طاعتی ز رحیم
۸
شاعرانی که پیش ازین بودند
همه والا بدند و راد و حکیم
۹
باز در روزگار دولت ما
همه مأبون شدند و دون و لییم
۱۰
به دو شعر رکیک ناموزون
که بخوانند ز گفتهای قدیم
۱۱
کون فراخی حکیم و خواجه شود
چکند رنج بردن تعلیم
۱۲
لاجرم حرمتی پدید آید
شاعران را به گرد هفت اقلیم
۱۳
که به پنجاه مدحشان ممدوح
ندهد در دو سال نانی نیم
تصاویر و صوت

نظرات