
سنایی
شمارهٔ ۱۴۰
۱
منم آن مفلسی که کیسهٔ من
ندهد شادیی به طراران
۲
سیم در دست من نگیرد جای
چون خرد در دماغ می خواران
۳
مستی از صحبتم بپرهیزد
همچو خواب از دو چشم بیماران
۴
من چنین آزمند نومیدم
از تو ای قبلهٔ نکوکاران
۵
کافتاب امید را به فلکی
خشکسال نیاز را به باران
تصاویر و صوت

نظرات