
سنایی
شمارهٔ ۱۴۷
۱
دعوی دین میکنی با نفس دمسازی مکن
سینهٔ گنجشک جویی دعوی بازی مکن
۲
مکر مرد مرغزی از غول نشناسی برو
همنشین، طراریانِ گُربز رازی مکن
۳
ای ز کشی ناپذیرفته سیه رویان کفر
با نکورویان دین پاک طنازی مکن
۴
ور همی خواهی کنی بازی تو با حوران خلد
پس درین بازار دنیا بوزنه بازی مکن
۵
دست دف زن گرز رستم کی تواند کار بست
از رکوی مشغله دعوی بزازی مکن
۶
بادیه نارفته و نادیده روی کافران
خویشتن را نام گه حاجی و گه غازی مکن
۷
ای سنایی چون غلام رنگ و بویند این همه
برگذر زین گفتگوی و بیش غمازی مکن
تصاویر و صوت

نظرات