
سنایی
شمارهٔ ۵۸
۱
شکر ایزد را که تا من بودهام
حرص و آزم ساعتی رنجه نکرد
۲
هیچ خلق از من شبی غمگین نخفت
هیچ کس روزی ز من خشمی نخورد
۳
از طمع هرگز ندادم پشت خم
وز حسد هرگز نکردم روی زرد
۴
نیستم آزاد مرد ار کردهام
یا کنم من قصد هیچ آزاد مرد
۵
با سلامت قانعم در گوشهای
خالی از غش فارغ از ننگ و نبرد
۶
چند چیزک دوست دارم زین جهان
چون گذشتی زین حدیث اندر نورد
۷
جامهٔ نو جای خرم بوی خوش
روی خوب و کتب حکمت تخت نرد
۸
یار نیک و بانگ رود و جام می
دیگ چرب و نان گرم آب سرد
۹
برنگردم زین سخن تا زندهام
گر خرد داری تو زین هم بر نگرد
۱۰
گرد غم بنشان به می خوردن ز عمر
پیش از آن کز تو برآرد چرخ گرد
۱۱
نسیه را بر نقد مگزین و بکوش
تا نباشی یک زمان از عیش فرد
تصاویر و صوت

نظرات