سنایی

سنایی

شمارهٔ ۸۴

۱

مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید

به رنج بردن تو چرخ زی تو نگراید

۲

چو روزگار فرو بست تو از آن مندیش

که آنگهی که بباید گشاد بگشاید

۳

چو بسته‌های زمانه گشاده خواهد گشت

چنان گشاید گویی که آن چنان باید

۴

وگر نیاز برد نزد همچو خویشتنی

از آن نیاز اسیر و ذلیل باز آید

۵

چو اعتقاد کند گر کسش نیاید هیچ

خدای رحمت پس آنگهیش بنماید

۶

به دست بنده زحل و ز عقد چیزی نیست

خدای بندد کار و خدای بگشاید

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۶۲۷

نظرات