سنایی

سنایی

شمارهٔ ۸۹

۱

کسی کز کار قلاشی برو بعضی عیان گردد

گمان او یقین گردد یقین او گمان گردد

۲

نشانی باشد آنکس را در آن دیده که هر ساعت

نشان بی‌نشانی را نشان او نشان گردد

۳

به گاه دیدن از دیدن به گاه گفتن از گفتن

چو کوران بی‌بصر گردد چو گنگان بی‌زبان گردد

۴

نهان گردد ز هر وضعی که بود آمد چه بود او را

پس آنگه از نهان گشتن بر او وضعی عیان گردد

۵

چنان گردد حقیقت او که وصف خلق نپذیرد

به پشت خاک هامون همچو پروین آسمان گردد

۶

اگر معروف و مشکورست در راه دل و دیده

ز معروفی و مشکوری به مهجوری نهان گردد

۷

اگر پابست سر گردد و گر دیده بصر گردد

سنایی وار در میدان همه ذاتش زبان گردد

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۶۲۷

نظرات