
سنایی
رباعی شمارهٔ ۳۱۸
۱
با من شب و روز گرم بودی به سخن
تا چون زر شد کار تو ای سیمینتن
۲
برگشتی از دوست تو همچون دشمن
بدعهد نکوروی ندیدم چو تو من
تصاویر و صوت

نظرات