
سنایی
رباعی شمارهٔ ۴۱
۱
تا زلف بتم به بند زنجیر منست
سرگشته همی روم نه هشیار و نه مست
۲
گویم بگرم زلف ترا هر چون هست
نه طاقت دل یابم و نه قوت دست
تصاویر و صوت

نظرات